دو سؤال و پاسخ انها
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک


1.ایا لعن پیامبر رحمت است

2.علمای اهل سنت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را افضل می دانند یا ابوبکر و عمر و عثمان را

مقدمه ای جزئی!!! : متاسفانه مخالفین بر موضع خود در مورد عملکرد صحابه در احرام پافشاری میکنند. و نمی خواهندحقیقت را بپذیرند:

روى مسلم عن جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، - رضى الله عنهما - فِي نَاس مَعِي قَالَ أَهْلَلْنَا أَصْحَابَ مُحَمَّد صلى الله عليه و سلم بِالْحَجِّ خَالِصًا وَحْدَهُ - قَالَ عَطَاءٌ قَالَ جَابِرٌ - فَقَدِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و سلم صُبْحَ رَابِعَة مَضَتْ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ. قَالَ عَطَاءٌ قَالَ: «حِلُّوا وَ أَصِيبُوا النِّسَاءَ». قَالَ عَطَاءٌ وَ لَمْ يَعْزِمْ عَلَيْهِمْ وَ لَكِنْ أَحَلَّهُنَّ لَهُمْ. فَقُلْنَا: لَمَّا لَمْ يَكُنْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ عَرَفَةَ إِلاَّ خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِيَ إِلَى نِسَائِنَا فَنَأْتِيَ عَرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَنِيَّ. قَالَ يَقُولُ جَابِرٌ بِيَدِهِ - كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قَوْلِهِ بِيَدِهِ يُحَرِّكُهَا -

جابر بن عبد الله انصاري مي‌گويد: در صبح روز چهارم ذي الحجه، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ميان صحابه حاضر شد و به ما دستور داد از احرام خارج شويم و حتي گفت نزديكي با زنان اشكالي ندارد. صحابه (با حالت تمسخر) گفتند: 5 روز بيشتر به عرفات نمانده است حال آنكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور مي دهد با زنانمان نزديكي كنيم و وارد عرفه شويم در حاليكه از آلت ما مني سرازير است! مردم هم با حالت تمسخر، انگشتشان را به نشانه آلت، تكان دادند.

صحيح مسلم، ج4، ص37، ح3002، كتاب الحج، باب بيان وجوه الإحرام

تعبير صحيح بخاري هم اين است:

نَنْطَلِقُ إِلَى مِنًى، وَ ذَكَرُ أَحَدِنَا يَقْطُر

صحيح بخاري، ج2، ص171، ح1677، كتاب الحج، باب 81، تَقْضِي الْحَائِضُ الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا إِلاَّ الطَّوَافَ بِالْبَيْتِ - صحيح بخاري، ج2، ص200، ح1813، كتاب العمرة، باب عُمْرَةِ التَّنْعِيمِ.

در روايت ديگر مي‌گويد:

فَيَرُوحُ أَحَدُنَا إِلَى مِنًى وَ ذَكَرُهُ يَقْطُرُ مَنِيًّا

صحيح بخاري، ج3، ص114، ح2546

بعد از این حرکت اين جمله را عايشه نقل مي‌كند - نه سلمان و ابوذر - كه:

فدخل عليّ و هو غضبان، فقلت: من أغضبك يا رسول اللّه؟ أدخله اللّه النار.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين برخورد مردم ناراحت شد و آمد داخل منزل من، در حاليكه غضبناك بود. گفتم: چه كسي تو را غضبناك كرده يا رسول الله؟ خداوند او را وارد آتش جهنم كند.

صحيح مسلم، ج4، ص33، كتاب الحج، باب بيان وجوه الإحرام

آیا غضب پیغمبر صلی الله عله و آله به اعتراف اهل سنت بر اصحاب ، مستوجب کفر آنها نمی شود ؟ آیا آنها شامل این آیه کریمه قرآن نمی گردند : " إنّ الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و اعدّلهم عذابا مهینا "

مسند احمد، اين قضيه را مقداري مفصل تر نقل مي‌كند و مي‌گويد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

«انظروا ما آمركم به فافعلوا» فردّوا عليه القول فغضب، ثمّ انطلق حتّى دخل على عائشة غضبان، فرأت الغضب في وجهه فقالت: من أغضبك؟ أغضبه اللّه، قال: «و مالى لا أغضب؟ و أنا آمر بالأمر فلا أُتَّبع»

اي مردم! هر دستوري كه من مي دهم، عمل كنيد و تمرّد نكنيد. صحابه، سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به او برگرداندند (يعني اعتراض كردند و سخن او را قبول نكردند). پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) غضبناك شد و داخل خانه عايشه شد و عايشه هم غضب را در سيماي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مشاهده كرد و گفت: اي رسول خدا! چه كسي تو را غضبناك كرده، خداوند بر او غضب كند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چرا غضبناك و ناراحت نشوم! در حاليكه دستور مي دهم و مردم به حرف من گوش نمي دهند و تبعيت نمي كنند.

مسند أحمد، ج4، ص286 - كنز العمّال، ج5، ص275- تذكرة الحفّاظ للذهبي، ج1، ص116

* ادله عصمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله

( از تمامی گناهان و ترک اولی ها و حتی از نفرین و لعن بی مورد و بی جا )

از قرآن و کتب اهل سنت

 1. آیه کریمه "و ما ینطق عن الهوی إن هو إلاّ وحی یوحی" نجم / 3 و 4

ـ خُلُق رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم قرآن بود:

عايشه مي گويد:

خُلق رسول اللّه قرآن بود. همان، ج 1، ص 513 كتاب صلاة المسافرين و قصرها، باب 18.

مگر قرآن در اوصاف بندگان واقعي خدا رحمان نمي فرمايد: «آنان كساني هستند كه اگر افرادي با آنها به جهالت برخورد بدي كردند، آنان با سِلم و آرامي از آن ميگذرند؟ سوره فرقان، آيه 63.

مگر نه اين است كه حياء مانع انسان از ناسزاگويي است؟ و مگر خود نفرموده است كه: «حياء شعبهي از ايمان است.» صحيح بخاري، ج 1، ص 9 و 12، كتاب الايمان، باب امورالايمان و باب الحياء من الايمان.

و مگر خود نفرموده است كه: «مسلمان آن است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند. صحيح بخاري، ج 1، ص 9 و 10، كتاب الايمان، باب المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده و باب ي الاسلام افضل.

و مگر خود نفرموده است كه: «مؤمن نيست مگر كسي كه بري برادرش همان را بخواهد كه بري خود ميخواهد.»؟

مگر در صحيحين نيامده كه: «رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم از همه با تقوي تر بوده است آيا ناسزا گفتن بی جا از مصاديق تقوي است؟ صحيح بخاري، ج 1، ص 10، كتاب الايمان، باب من الايمان ان يحبّ لاخيه ما يحب لنفسه.

مگر نه اين است كه: «از زبان رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم جز حق خارج نميشود.آيا نا سزاگويي و لعن بی مورد حق است؟صحيح بخاري، ج 1، ص 12-11، كتاب الايمان، باب قول النبي أنا اعلمكم باللّه و... ؛ و ج 7، ص 2، ابتدي كتاب النكاح، ؛ و ج 8 ص 31 كتاب الادب، باب من لم يواجه الناس بالعتاب

آيا هيچ مسلماني ميپذيرد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم يعني الگوي همه مؤمنين ـ بلكه همه بشريت ـ خود بیهوده لعن کند و ناسزا بگوید؟

شكي نيست كه هيچ مسلماني نميتواند بپذيرد كه پيامبر عظيم القدر او هنگام غضب، حرفهاي نامربوط بزند و به اصحاب خودش بیهوده ناسزا بگويد و حال آنکه پیغمبر برئ از این مطالب است طبق ادله بالا پس چه شد كه چنين نسبتهايي به آن بزرگوار رواج يافت به طوري كه در صحاح اهل سنت نيز به عنوان رواياتي صحيح درج گرديد؟ به اینکه پیغبر صلی الله علیه و آله لعن بیهوده کرده . آیا اهل سنت جز این هدف را دنبال کرده اند که خواسته اند لعنها و نفرینها و ناسزاهای بحق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در حق اصحاب و خلفایشان توجیه کنند ؟ آیا می شود با این تهمتها آیه ی :" إن الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و اعد لهم عذابا مهینا" و همچنین آیه ی و من يعص الله و رسوله و يتعد حدوده يدخله نارا خالدا فيها و له عذاب مهين (سوره نساء/آيه14( را  العیاذ بالله از قرآن پاک نمود ؟

 مثل این حرف ناقض آیه ی قرآن کریم در یکی از صحاح شما :

در صحیح مسلم امده است :

أللهم! إنما أنا بشر، فأي المسلمين لعنته أو سببته فاجعله له زكاة و أجرا.

خدایا من بشری بیش نیستم ( یعنی ممکن است غضب کنم العیاذ بالله و لعن بی مورد بنمایم ) خدايا! لعنت مرا مايه تزكيه و أجر او قرار بده. (صحيح مسلم، ج8، ص24 (


پس در اینجا ما چند نتیجه اخلاقی هم میگیریم ؛ پیامبر فرموده است :

لعن الله الراشي و المرتشي.

پیامبر فرموده : خدا لعنت كند رشوه گيرنده و رشوه دهنده.

مسند احمد، ج2، ص190 - مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج4، ص102

يعني رشوه حلال است؟ آیا پیغمبر طرفین رشوه را رحمت کرده است ؟

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده:

خدا لعنت كند آن مردانی را که زنا میکنند .

پس زنا كردن العیاذبالله ، عين رحمت است؟

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده:

خدا لعنت كند قمار بازها را.

پس قمار بازي العیذبالله ، بايد عين رحمت باشد.

حال کمی از ابوبکر تعریف کنیم :

 ابوبکر ، بعد از سال‌ها هنوز معناي «فاكهة وأبّا » را كه هر عرب بيابان‌گردي مي‌دانست ، نفهميده بود .

وأخرج أبو عبيد في فضائله وعبد بن حميد عن إبراهيم التيمي قال سئل أبو بكر الصديق رضي الله عنه عن قوله « وأبا» فقال أي سماء تظلني وأي أرض تقلني إذا قلت في كتاب الله مالا أعلم .

الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 6 - ص 317 .

از ابو بكر معنى آيه شريفه «وَأَبًّا» را پرسيدند ( نتوانست پاسخ دهد و از معنى كلمه أبّ بىخبر بود) گفت : كدام آسمان بر سر من سايه افكند يا كدام زمين مرا بر روى خود جاي دهد ، اگر آنچه را كه از كتاب خدا نمىدانم بگويم .

یا

يکي از اعترافات به حقي که ابوبکر بن أبي قحافه کرده ، اين است که وي در جلوي جمعيت و در بالاي منبر مي گفت :

شيطاني همراه من است که همواره مرا وسوسه مي کند .

اين مطلب آن قدر معروف است که هيچ شک و شبهه اي در صحت آن نيست . بسياري از کتاب هاي اهل سنت آن را نقل کرده اند ؛ از جمله عبد الرزاق صنعاني از قول ابوبکر مي نويسد:

أما والله ما أنا بخيركم ، ولقد كنت لمقامي هذا كارها ، ولوددت لو أن فيكم من يكفيني ، فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا لا أقوم لها ، إن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يعصم بالوحي ، وكان معه ملك ، وإن لي شيطانا يعتريني ، فإذا غضبت فاجتنبوني ، لا أوثر في أشعاركم ولا أبشاركم ، ألا فراعوني ! فإن استقمت فأعينوني ، . إن زغت فقوموني .

المصنف ، عبد الرزاق الصنعاني ، ج 11 ، ص 336 و الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 212 و تاريخ الطبري ، الطبري ، ج 2 ، ص 460 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 6 ، ص 334 و تفسير أبي السعود ، أبي السعود ، ج 3 ، ص 308 و تفسير النسفي ، النسفي ، ج 2 ، ص 52 و تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل ، الباقلاني ، ص 492 و الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل ، الزمخشري ، ج 2 ، شرح ص 139 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص 590 و شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ، ج 17 ، ص 156 و ... . قسم به خدا كه من بهترين شما نيستم ، والى شما شدم و از شماها بهتر نيستم اگر درست رفتم پيرو من باشيد و اگر كج رفتم مرا راست كنيد زيرا من شيطانى دارم كه بمن در آويزد نزد خشم كردنم و چون ديديد بخشم آمدم از من كناره كنيد مبادا دست اندازم به موهاي شما و پوست شما ؛ آگاه باشيد که بايد مراقب من باشيد ؛ و اگر راه درست را مي رفتم من را ياري کنيد ؛ و اگر به راه کج رفتم من را راست کنيد .

اگر شبهه ای راجع به تواضع ابوبکر باشد باید گفت که ابوحنیفه از اکابر و  علمای اهل سنت معتقد به شکست نفسی عمر و ابوبکر نبوده است :

ايشان روايتي را نقل مي‌كند و محقق اين كتاب هم مي‌گويد كه اسنادش صحيح است. ابو اسحاق فزاري مي‌گويد:

كان أبو حنيفة يقول: إيمان إبليس و إيمان أبي بكر الصديق رضي الله عنه واحد. قال أبوبكر: يا رب و قال إبليس: يا رب. إسناده صحيح.

ايمان شيطان و ايمان ابوبكر صديق، يكسان است و هر دو، يارب مي گفتند.

السنة، ص344، حديث شماره 371 ( همان کتابی که شما به نویسنده ان علاقه داشتید)

یا نظر ابوحنیفه راجع به عمر :

و ذكر له قضاء من قضاء عمر أو من قول عمر في الولاء، فقال: هذا قول شيطان.

در جايي، قضاوت ها و سخنان عمر براي  ابوحنيفه نقل شد و ابوحنيفه گفت: اين گفتار شيطان است.

تاريخ بغداد، ج13، ص388

آقاي عبد الله بن احمد در كتاب السنة، ص376، حديث شماره347 نقل مي‌كند:

حدثني أبو الفضل، نا مسلم بن إبراهيم، نا عبد الوارث بن سعيد، قال: نا سعيد، قال: «جلست إلى أبي حنيفة بمكة، فذكر شيئا، فقال له رجل: روى عمر بن الخطاب رضي الله عنه كذا و كذا، قال أبو حنيفة: ذاك قول الشيطان، و قال له آخر: أليس يروى عن رسول الله صلى الله عليه و سلم» أفطر الحاجم و المحجوم «فقال: هذا سجع فغضبت و قلت إن هذا مجلس لا أعود إليه و مضيت و تركته».

به آقاي ابوحنيفه گفتند كه از آقاي عمر اين‌چنين نقل شده است، ابو حنيفه گفت: اين گفتار شيطاني است. شخص ديگري هم از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روايتي را نقل كرد و ابو حنيفه گفت: اينها شعر است. راوي مي‌گويد كه ناراحت شدم و گفتم: ديگر در محضر درس ابوحنيفه حضور پيدا نمي كنم و در اين‌چنين مجالسي شركت نمي كنم.

 

*از علم و اگاهی عمر هم کمی بدانیم بد نیست : در مسند احمد بن حنبل، ج4، ص319 و در سنن ابي‌داوود، ج1، ص53 و سنن نسائي، ج1، ص60 آمده است که: در مورد کسى که يک ماه و دو ماه آب پيدا نمى‌کند خليفه گفت: «اما من نماز نمى‌خوانم تا آب پيدا کنم» يعنى مسأله تيمم را در خاطر نداشت.
در سنن کبري، ج7، ص442 و تفسير رازي، ج7، ص484 و درّالمنثور سيوطى، ج1، ص288 و کتاب‌هاى ديگر آمده است که: خليفه دوم تصميم گرفت زنى را که در شش ماهگى فرزندش متولد شده بود، سنگسار کند. حضرت علي(عليه‌السلام) با خواندن آيه‌ى «وَحَمْلُهُ وَفصالُه ثَلاثونَ شَهراً»2 ثابت کرد که مدت باردارى مى‌تواند شش ماه باشد. و عمر، آن زن را آزاد کرد و گفت: «لَولا عليٌ لَهَلَکَ عُمَر؛ اگر على نبود عمر هلاک مى‌شد.»
در تفسير ابن کثير، ج1، ص467 و درّالمنثور، ج2، ص133 و بسيارى از کتاب‌هاى ديگر دانشمندان اهل سنت آمده است که: «خليفه دوم به زيادىِ مهر زن‌ها اعتراض کرد. يکى از زنان به خليفه معترض شده و آيه «وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً»3 را خواند و خليفه اشتباه خود را پذيرفت» يعنى خليفه به آيه‌ى شريفه‌ى قرآن توجه نداشت.
در تفسير ابن‌جرير، ج30، ص38 و کشاف زمخشري، ج3، ص253 و درّالمنثور سيوطى، ج6، ص317 و بسيارى ديگر از کتاب‌هاى بزرگان اهل سنت آمده است که خليفه آيه‌ى شريفه‌ى «وَفَاکِهَةً وَأَبّاً»4 را تلاوت کرد و درباره‌ى معناى آن از ديگران! سؤال کرد و بعد گفت: «ما از به تکليف افتادن در فهم اين‌ها منع شديم!»
شما براى اينکه بدانيد نظر خود جناب عمر درباره‌ى علم و دانش خودش چيست، کافى است به جمله‌ى «کُلُّ النّاسِ أَعلَم مِن عُمَر» در تفسير قرطبي، ج14، ص227 و تفسير زمخشري، ج2، ص445 و تفسير سيوطي، ج5، ص229؛ و جمله‌ى «کُلُّ أَحَدٍ أَفقَهُ مِن عُمَر» در کتاب رياض النضرة، ج2، ص196 و کفايه کنجي، ص105، مراجعه کنيد.
خطبه‌ى خليفه را بخوانيد که گفت: «هر کس مى‌خواهد از قرآن سؤال کند، به نزد ابى بن کعب برود و هر کس مى‌خواهد از حلال و حرام سؤال کند، سراغ معاذ بن جبل برود و هر کس مى خواهد از واجبات سؤال کند، به نزد زيد بن ثابت برود و هر کس مى‌خواهد از مال و ثروت سؤال کند، نزد من بيايد که من خزانه‌دار مى‌باشم.» اين خطبه در سنن کبرى بيهقي، ج6، ص210 و سيره‌ى عمر ابن‌جوزي، ص87 آمده است.
همچنين به کتاب صحيح بخارى (ج3، ص151) مراجعه کنيد. در آنجا آمده است: «تمتّعنا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلّم ونزل القرآن قال رجل برأيه ما شاء» که نشان مى‌دهد يا خليفه نظر رسول خدا(صلى‌الله عليه وآله) را نمى‌دانسته و يا نظر خود را بر نظر رسول خدا(ص) ترجيح داده است!.
در مورد علم و دانش عمر مراجعه کنيد به: بيهقى در شعب‌الايمان و تفسير قرطبى، ج1 ص34 و ابن‌جوزى در سيره‌ى عمر، ص165 با سند صحيح از عبدالله بن عمر آورده که گفت: «تَعلّم عُمَر سورة البقرة في اثنَتي عَشرة سَنة فلمّا ختمها نَحر جزوراً؛ عمر سوره‌ى بقره را در دوازده سال! ياد گرفت و چون ختمش نمود، شترى قربانى کرد.» حالا حساب کنيد اگر يادگيرى سوره‌ى بقره ـ که کمتر از دو و نيم جزء قرآن است ـ 12 سال طول بکشد، تمام قرآن چه قدر طول مى‌کشد؟!

اما مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام

*در مکه با بود ابوبکر چرا علي را با خود برای بت شکني برد حتي بر روی شانه خود سوار کرد و امر به شکستن بت هبل نمود.
*با بود ابوبکر چرا علي(ع) را برای حکومت و دعوت مردم يمن فرستاد. 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط س.ع.م