عمر بن خطاب
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک

 

 

 

 مسلم در صحیحش از قول أبی بن کعب می‌گوید:

 یا ابن الخطاب فلا تکونن عذابا على أصحاب رسول الله «صلى الله علیه و آله»

پیامبر فرمودند : ای پسر خطاب! برای اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مایه عذاب نباش

صحیح مسلم، ج ۶ صفحه ۱۸۰

 

عمر ازدیوار خانه مردم بالامی رفت به بهانه نهی از منکر

در یکى از شبها که در کوچه هاى مدینه گشت مى زد، صداى آواز مردى را از درون خانه اش شنید، ناگهان از دیوار بالا رفت ! و پایین آمد! و به نزد او رفت . عمر دید زنى و ظرفى از شراب نزد اوست . گفت : اى دشمن خدا! پنداشتى که خداوند تو را با این معصیت مى پوشاند؟
وقتی صاحب خانه او را دید گفت: ای خلیفه وقت! اگر ما یک گناه کردیم- تو شش گناه کردی و اگر از ما یک مخالفت امر خدا صادر شده از تو چندین مخالفت صادر شده. اگر قبول نداری بشنو تا بگویم:
اولا: تجسس کرده ای و خداوند فرموده: “و لا تجسسوا” یعنی تجسس عیوب مردم نکنید که خداوند عیب پوش است.
ثانیا: خداوند فرموده : “و لیس البر ان تاتوا البیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها” یعنی: خوب نیست از پشت بام خانه ها داخل خانه مردم شدن و نیکی آن است که از خدا بپرهیزید و از در خانه مردم در آیید. تو از در نیامدی. از دیوار آمدی و از نیکی و تقوا که خدا فرموده چیزی به جا نیاوردی.
ثالثا: خداوند فرموده: “ان بعض الظن اثم” تو گمان بد در حق مردم و در حق ما می بری
رابعا: خداوند فرموده: ” ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا” و تو تحقیق نکرده بر سر ما آمدی.
پنجم: آنکه خداوند به بندگان فرموده بی رخصت و اجازه به خانه کسی داخل نشوید:
لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها” اگر این خانه توست بگو. و اگر ادعای انیست (دوستی) میکنی انیس و دوست از بام خانه در نمی آید. و خداوند فرموده هرگاه داخل خانه کسی شوید بر اهل ان خانه سلام کنید که در سلام سلامتی است و ترکش در عرف قبیح است. در هیچ مذهبی نیست که تسلیم و تواضعی نباشدو تو سلام نکردی.
ششم: آنکه امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد. پس از رعایت آن مراتب دستور به کشتن او میدهند. ولی تو قبل از آنکه مراتب را رعایت کنی برای کشتن من آمدی. دیگر آنکه تو جانشین رسول خدایی-تو را تمکین در کار است. شب گردی چیز دیگریست و جانشین رسول خدا دیگر. یعنی وظیفه تو شب گردی نیست.
وقتی عمر این مسائل را شنید خجالت کشیدو از آن شخص عذر خواست.

روایات زیادی همچون روایت فوق ذکر شده اند که همگی بیان کنند اصرار و سعی زیاد عمر در تجسس خانه های مردم دارد. در حالیکه در قران و روایات تاکید بسیار زیادی شده است که: تجسس نکنید”.

(مکارم الاخلاق نوشته خرائطی حدیث ۳۶۹۶ – شرح نهج البلاغه ابن أبى الحدید ج۳ص ۹۶، احیاء العلوم غزالی ص ۱۳۷ – الغدیر للامینی ج ۶ / ۱۲۱، الریاض النضرة ج ۲ / ۴۶ ط ۱، شرح نهج البلاغة لابن أبى الحدید ج ۱ / ۶۱ وج ۳ / ۹۶ ط ۱، الدر المنثور ج ۶ / ۹۳، الفتوحات الاسلامیة ج ۲ / ۴۷۷٫ )

 

 

 

 

عمر مبغوض پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله

ابو موسى اشعرى روایت شده است که گفت : عمر پرسشهایى از پیغمبر کرد که باعث نارحتى رسول خدا – صلّى اللّه علیه وآله – گردید، حضرت به طورى غضبناک شد که عمر آثار غضب را در چهره پیغمبر – صلّى اللّه علیه وآله – مشاهد نمود.

بخارى نیز این روایت را در صحیح خود، جلد اول ، باب : ابواب کتاب العلم ، باب : الغضب فى الموعظة والتعلیم ، ص ۱۹، آورده است .

 

باید داسنت کسانی که خدا و رسول اکرم ص را آزار می دهند به گفته خداوند در قران، لعنت شده و مستحق عذاب هستند:
قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را مى‏آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان مى‏کند، و براى آنان عذابى خوارکننده آماده کرده است. (احزاب/
(57)

نظریه ى عمر در مورد سه طلاقه کردن

 در قرآن کریم آمده است که (الطَّلاقُ مَرَّتانِ…)(۵۲۵) یعنى: «طلاقى که شوهر در آن میتواند رجوع کند دو مرتبه است، یا رجوع کند به خوشى و سازگارى یا رها کند به نیکى و خیراندیشى و حلال نیست که چیزى از مهر آنان را به جور و ستم بگیرید… پس اگر (بار سوم) زن را طلاق دهد روا نیست که آن زن و شوهر دیگر بار رجوع کنند تا اینکه زن با دیگرى شوهر کند پس اگر (شوهر دوم) او را طلاق داد، پس باکى بر آن دو نیست که رجوع کنند، اگر بدانند که حدود الهى را اقامه مى کنند، این است احکام خدا که براى مردم دنیا بیان مى کند» بنابراین شوهر میتواند قبل از طلاق سوم به زوجه ى خود رجوع نماید و با تحقق طلاق سوم بر او حلال نخواهد بود تا آنکه با شخص دیگرى ازدواج نماید. و در سنن مسلم به نقل از ابن عباس و با أَسناد متعدد و مختلف آمده است که گفت: در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و زمان ابوبکر و دو سال از خلافت عمر، طلاق سه تائى (در یک مجلس) یک طلاق شمرده مى شد. پس عمر بن الخطاب گفت: «مردم درباره ى امرى که در آن میتوانند تأنّى کنند میخواهند عجله کنند خوب است آنرا اجازه دهیم و بعد از آن اجازه داد.»(۵۲۶)

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط س.ع.م