اثبات کفر ابوبکر و عمر از قرآن و صحیح بخاری و مسلم
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک

مقدمه بحث

قبل از شروع در استدلال چند مقدمه لازم به ذکر است :

الف) آنچه که در اینجا به عنوان دلیل آورده میشود حجت نزد جمیع مسلمین یا لا اقل حجت نزد جمیع پیروان اهل سقیفه است.

ب) مسئله ی تکفیر مسلمان مسئله ی بسیار با اهمیتی است زیرا بر این مسئله، مهم ترین آثار شرعی بار می شود چنانچه بر همه ی علماء پوشیده نیست که مسئله ی دماء و اعراض و اموال نسبت به امور دیگر اهمیت بیشتری در اسلام دارد و هر سه در تکفیر دارای اثر و نتیجه می باشند ، مثلا اگر کسی حکم به تکفیر کسی نمود معنایش این است که حکم به ارتداد وی نموده و نتیجتا حکم به جدا  شدن همسر از وی و رسیدن اموال وی به ورثه ی او و نهایتا حکم قتل او نموده.

ج)چنانچه بر احدی مخفی نیست تحقق اسلام ظاهری با کلمه ی شهادتین است و از اینجا معلوم می گردد که شهادة به وحدانیت و یگانگی و یکتایی خداوند متعال و همچنین شهادة به رسالت  خاتم انبیا صلی الله علیه و اله دو رکن اساسی اسلام است پس اگر  خلل به یکی از این دو رکن وارد شود اسلام منتفی میشود مثلا اگر خلل در اعتقاد به وحدانیت خداوند یا خلل در قبول آنچه که برگشت آن به یگانگی و یکتایی خداست وارد شد، باعث کفر است . مثلا اگر کسی با علم به اینکه خدای متعال فرموده که پیغمبر معصوم است ، بگوید  عصمت پیغمبر را قبول ندارم گرچه خدا گفته باشد او کافر است و همچنین راجع به پیامبر اگر کاری کند یا چیزی بگوید که موجب تکذیب پیامبر شود با علم به اینکه آن را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده موجب کفر او میشود.

د) آنچه که از ادله ی کفر ابوبکر و عمر در اینجا می آوریم فقط بر اساس مبانی ائمة ی چهارگانه ی پیروان سقیفه بوده و حجت نزد جمیع پیروان ابوبکر و عمر می باشد و  روشن است که علمای شیعه نه اهل سنت را تکفیر کرده اند و نه خلفایشان را، بلکه حکم تکفیر بر اساس مبانی خود شماست.

ادله ی کفر ابوبکر

بیش از هزار دلیل بر کفر ابوبکر در صحیح بخاری و مسلم به چشم می خورد ولی اثبات آن با یک مورد هم کافیست و برای اختصار یک مورد ذکر می کنیم چنانچه کسی می تواند دفاع کند، مجال برای او باز است.

از ادله ی کفر ابوبکر ایذاء حضرت زهرا علیها السلام سیدة نساء العالمین است.

*بخاری در کتاب بدء الخلق در باب مناقب المهاجرین و فضلهم بسندش از ابی ملیکة عن مسور بن مخرمة قال : إن رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم قال : فاطمة بضعة منی فمن اغضبها أغضبنی ( صحیح بخاری ج4 : ص210 )

فقه حدیث :

اولا : سند حدیث از نظر جمیع اهل سنت حجت است بلااشکال چون این حدیث در صحیح بخاری و در تمام صحاح قوم آمده است.

ثانیا: این حدیث از اول شخص عالم وجود یعنی خاتم انبیاء کسی که خدای متعال درباره ی او فرموده است : " ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی " پس حجیت مدلول آن نزد جمیع اهل سنت بلاریب است.

ثالثا : حدیث به عبارت های دیگری که مدلول آن با این حدیث واحد است آمده و مجموع آنها تواتر معنوی آن را اثبات می نماید.

رابعا:در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاطمة زهرا سلام الله علیها را پاره ی تن خود و عضو بدن خود خوانده و این بدان معناست که اگر عضوی از بدن دچار ناراحتی شد دیگر اعضا نیز دچار ناراحتی خواهند شد.

خامسا: حدیث صریح است در آنکه هر کس فاطمة زهرا سلام الله علیها را غضبناک کند پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را نیز غضبناک نموده است.

سادسا: نکته ی جالب و مهمی که در این حدیث وجود دارد اطلاق آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت مطلق فرموده است هر که  فاطمة علیها السلام را به غضب در آورد مرا به غضب درآورده و معنای آن این است که فاطمة زهرا سلام الله علیها معصوم است زیرا غیر معصوم را می توان به خاطر امور حقه به غضب در آورد تنها معصوم است که در هیچ حالتی نمی توان آن را به غضب در آورد.

ایذاء حضرت زهرا سلام الله علیها توسط ابوبکر

بخاری در صحیح خود در کتاب مغازی باب غزوه ی خیبر به سندش از عایشة نقل کرده و ما نص کلام بخاری را اول ذکر می کنیم سپس آن را مورد بحث قرار می دهیم :

... عن عروة عن عائشة  قالت : إن فاطمة علیها السلام بنت النبی صلی الله علیه و سلم ارسلت الی ابی بکر تسأله میراثها من رسول الله صلی الله علیه و سلم مما افاء الله علیه بالمدینة و فدک و ما بقی من خمس خیبر فقال ابوبکر إن رسول الله صلی الله علیه ( وآله) و سلم لا نورث و ما ترکنا صدقة إنما یأکل آل محمد فی هذه المال و إنی و الله لا أغیر شیئا من صدقة رسول الله صلی الله علیه و سلم عن حالها التی کان علیها فی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم و لأعلمن فیها بما عمل به رسول الله صلی الله علیه ( وآله) و سلم فأبی ابوبکر أن یدفع إلی فاطمة منها شیئا فوجدت فاطمة علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت و عاشت بعد النبی صلی الله علیه و سلم ستة اشهر فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا و لم یؤذن بها ابابکر و صلی علیها و کان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمة فلما توفیت استنکر علی وجوه الناس فالتمس مصالحة ابی بکر و مبایعته و لم یکن یبایع تلک الأشهر ( صحیح بخاری ج5 ص83)

استدلال به ادله

آن مقداری که مربوط به بحث ما می شود غضبناک شدن فاطمة زهرا سلام الله علیها از فعل زشت ابوبکر است که باز این حدیث صحیح صریح است که ابوبکر فاطمة زهرا سلام الله علیها را به غضب در آورد ، زیرا وجدت علیه به معنای غضبت علیه می باشد ( تاج العروس ج9 : ص255 ماده ی وجد : وجد علیه ای غضب علیه ) گذشته از آن صریح روایت آن است که غضب حضرت زهرا سلام الله علیها تا آخر عمر شریفشان ادامه داشته و به خاطر آن غضب بر ابوبکر تا آخر عمر با او صحبت نکردند .

ادله ی کفر از زبان قرآن

قرآن کریم آیات صریح و محکمی دارد که دال است بر کفر از جمله قول تعالی : "إن الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و اعد لهم عذابا مهینا" ( سوره احزاب آیه 57 )  ترجمه و توضیح : کسانی که خدا و پیغمبرش را ایذاء میکنندخداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور می سازد و برای آنان عذاب خوار کننده ای آماده کرده است.

استدلال به آیه بر کفر کسانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اذیت کردند.

وجوهی در اینجا هست :

وجه اول : باید بدانیم چه کسانی را خدای متعال در قرآن لعنت کرده است ، آیات بسیار زیادی در قرآن آمده که خدای متعال به خاطر کفر بعضی اشخاص آنها را لعنت کرده مثل این آیه ی شریفه : "و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بکفرهم " ( البقرة :88 ) و این آیه ی شریفه : "ولکن لعنهم الله بکفرهم فلا یؤمنون إلا قلیلا "( النساء : 46 ) و این آیه ی شریفه : "الم تر الی الذین اتوا نصیبا من الکتاب یؤمنون بالجبت و الطاغوت و یقولون للذین کفروا هؤلاء اهدی من الذین آمنوا سبیلا * اولئک الذین لعنهم الله و من یلعن الله فلن تجد له نصیرا" ( النساء : 51 و 52 ) و غیر این آیات دلیل و گواه گویای این مطلب هستند که خدای متعال کفار را لعنت کرده است. گذشته از آن لعن مؤمن هرگز جایز نیست در صحیح بخاری به سندش از ثابت بن ضحاک از رسول خدا صلی الله علیه ( و آله ) و سلم که فرمود من لعن مؤمنا فهو کقتله ( صحیح بخاری ج7 ص84 / کتاب الادب : باب ینهی عن السباب ) پس امکان ندارد خدای متعال مؤمنی را لعن کند در قرآن و از این فهمیده می شود که لعن مؤمن جایز نیست مگر آنکه مرتد شود پس لعن مختص کافر است .

وجه دوم :مراد از اذیت کفر ورزیدن ملحدین است که خدا و رسولش را ناراحت و غضبناک می کند چون اذیت و اغضاب درباره ی خداوند معنا ندارد جز آنکه مخالفت با خدا و پیغمبر از طرف ملحدین بروز داده شود  و این همان عبارة اخرای کفر است چون هدف خداوند از ارسال رسل و بیان دین هدایت مردم است پس مخالفت با خدای متعال و رسولش مخالفت با هدف پروردگار عالم است که موجب غضب و خشم خداست.

وجه سوم : از آیه ی شریفه به وضوح فهمیده می شود که غضب رسول خدا مساویست با غضب خدا و اذیت رسول خدا مثل اذیت خداست و این از همان عطف رسول بر خدا فهمیده میشود .

وجه چهارم : عذاب مهین یعنی عذاب همراه با توهین است و این عذاب تنها کفار را شامل است همچنان که در آیات زیادی به این معنا تصریح شده مثل قول پروردگار :" و أعتدنا للکافرین عذابا مهینا "( النساء : 37 ) إن الله أعد للکافرین عذابا مهینا ( النساء : 102 ) و همچنین : اولئک هم الکافرون حقا و اعتدنا للکافرین عذابا مهینا ( النساء : 151 )

نتیجه ی استدلال:

روشن شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود فاطمة پاره ی تن من است هر کس او را به غضب در آورد مرا به غضب آورده است این حدیث صحیح نزد همه ی فرق اهل سنت می باشد چون ناقل او بخاریست در صحیح خود و صحیح بخاری را  همه ی علمای اهل سنت بلا استثناء حجت می دانند بعد از قرآن کریم .

و همچنین روشن شد حکم کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به غضب در آورد از قرآن کریم که خدای متعال او را لعنت کرده و او را دچار عذاب اهانت آمیزی خواهد کرد که مختص کافرین است .

و همچنین روشن شد از صحیح بخاری که ابوبکر فاطمة زهرا سلام الله علیها را به غضب در آورد و فاطمة زهرا علیها السلام تا آخر عمر بر او غضبناک بود این نص صریح بخاریست که بیان شد.

  از مجموع کتاب خدا و سنت قطعیة نزد همه ی سنت که ابوبکر کافر است چون فاطمة علیها السلام را غضبناک کرده و غضب او موجب غضب رسول خدا صلی الله علیه و اله شده و غضب رسول خدا موجب کفر است.

این یکی از هزاران ادله ی کفر ابوبکر است.

اما ادله ی کفر عمر:

ادله ی کفر عمر اگر بیشتر از کفر ابوبکر نباشد کمتر نیست برای احتجاج یک دلیل از ادله ی کفر را بیان می کنیم .

1.حدیث قرطاس از ادله ی صریح کفر عمر است :

بخاری در صحیح خود در کتاب مرضی و الطب باب قول المریض قوموا عنی به سندش از ابن عباس نقل کرده که گفت : لما حضر رسول الله صلی الله علیه ( و آله ) و سلم و فی البیت رجال فیهم عمر بن الخطاب قال النبی صلی الله علیه (و آله) و سلم  هلم اکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده فقال عمر إن النبی غلب علیه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله فاختلف اهل البیت فاختصموا منهم من یقول ما قال عمر فلما أکثروا الللغو و الختلاف عند النبی قال رسول الله صلی الله علیه ( و آله ) و سلم قوموا و کان ابن عباس یقول : إن الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول الله  صلی الله علیه ( و آله ) و سلم و بین أن یکتب لهم ذلک الکتاب من إختلافهم . لغطهم  ( بخاری ج7 : ص9 )

 بیان کیفیت استدلال :

بعد از روشن شدن ماجرای حدیث قرطاس بر کسی پوشیده نیست صحت سند و دلالتش بر آنکه عمر بن الخطاب دستور پیامبر صلی الله علیه و آله  و سلم را زیر پا گذاشت و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  و سلم آن جسارت عظیم را کرد.

و همچنین بر کسی پوشیده نیست  قول خدای متعال در قرآن کریم فرموده است : "ما آتاکم الرسول فخذوه و نهاکم عنه فانتهوا "( الحشر : 7 ) و همچنین قوله تعالی : قل أطیعوا الله و الرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب الکافرین ( آل عمران : 32 ) یا ایها الذین آمنوا أطیعوا الله و رسوله و لا تولوا عنه و انتم تسمعون (سوره انفال : 20 )

نتیجه ی استدلال:

شکی نیست که برگشت اینگونه مخالفت صریح با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و جسارت به آن حضرت به تکذیب رسالت آن حضرت منتهی می شود زیرا  اینگونه مخالفت کردن با رسول خدا صلی الله علیه و آله موجب خلل در شهادت به رسالت به آن حضرت است که یکی از دو رکن اسلام می باشد همچنان که خدای متعال فرموده است : قل أطیعوا الله و الرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب الکافرین ( آل عمران : 32 ) خدای متعال تصریح کرده است که مخالفت با پیغمبر و عدم طاعت آن حضرت که همراه  با روبر گرداندنی از  حضرت باشد موجب کفر است حال چه روبرگرداندنی بالا تر از این که کسی به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین بگوید که تو هذیان می گویی معنای غلب علیه الوجع همین است . امروزه هم این اصطلاحیست که می گویند فلانی بیچاره مرض بر او عارض شد یا تب بر او عارض شد کنایه از اینکه هذیان می گوید مضافا بر اینکه همین حدیث با لفظ هجر النبی یا هجر رسول الله در صحیح بخاری آمده است ( صحیح بخاری ج4 ص31 باب دعاء النبی و ج5 : ص137 باب مرض النبی ) آیا این دلیل بر کفر عمر بر جمیع مبانی اهل سنت و ائمة ی مذاهب اربعة هست یا نیست ؟

علاوه بر مخالفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که  موجب رو گردانی از آن حضرت شده مخالفت صریح با خدای متعال هم در اینجا شده است زیراگفتیم که اطاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله به دستور خود خدای متعال است همچنان که در آیه ی شریفه خواندیم : "ما آتاکم الرسول فخذوه و نهاکم عنه فانتهوا ( الحشر : 7 ) و همچنین قوله تعالی : قل أطیعوا الله و الرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب الکافرین ( آل عمران : 32 ) یا ایها الذین آمنوا أطیعوا الله و رسوله و لا تولوا عنه و انتم تسمعون (سوره انفال : 20 ).

پس بر همه ی پیروان سقیفه لازم است که بگویند عمر دو رکن اسلام را در شهادتین از بین برده است هم  شهادت به وحدانیت خدا و هم  شهادت به خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله بنا بر این کفر او واضحتر از خورشید در میان آسمان است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط س.ع.م